و ما عادت داریم به دیگران بخندیم، بی آن که بدانیم همگی به یک اندازه مضحکیم، با یک تکه زائد که از صورتمان بیرون پریده با آن سوراخ های گنده و بی جا رویش . با صداهای زیر و بم، خنده های وحشتناک.همه ما یکسانیم، قبل از آن که روشن فکر یا خاموش فکر باشیم، همه ما گاه آنقدر کوتاه فکر میکنیم،گاه احساساتی میشویم و حرف های احمقانه میزنیم که دست کمی از دیگران نداریم.فکر این که یگانه ایم، چشمهایمان را میبندد و انسانی که نبیند، هیچ وقت روشن نمیشود….
پ.ن: بی سر و ته، مثه همیشه.
پ.ن۲: پست قبلی عنوانش اشتباه بود….
اگر این ها بی سر و ته اند پس من با نوشتن وداع کنم!
ان که میبیند انسان نیست. فرا تر از انسان است! دقیقا توصیفی که نوشتی در خوره یک انسان است!
نه چیزی پست تر از آن!
عنوان وبلاگت بی نظیره
نگفته بودی فیلسوفم هستی…:دی
اگه لطف کنی از این پست های بی سر و ته، مثل همیشه، بگی ممنون میشم واقعا 🙂
حرفی که میزنی درسته خب. حالا ممکنه یکی قبول نکنه. گاهی انقدر خودمون رو بالا میبریم که فکر میکنیم تمام کائنات به خاطر ما در حرکتن و اطرافیان مشکل دارند و ما خالی از هر عیب و ایرادی هستیم…
مرسی به هر حال بابت این پست تلنگر گونه 🙂
کجاش بی سر و ته بود، خیلی هم خوب بود!